شرح گلستان سعدی

شرح گلستان سعدی

شرح و تفسیر گلستان سعدی

دروس:

317

شرکت‌کنندگان:

672

بدون محدویت سنی

عمومی

باب هشتم

در آداب صحبت

حمایت از ادیب عشق...

گلستان شناسی

آشنایی با گلستان سعدی

مقدمه‌ی گلستان

در سیرت پادشاهان

در اخلاق درویشان

در فضیلت قناعت

باب چهارم

در فواید خاموشی

باب پنجم

در عشق و جوانی

در ضعف و پیری

باب هفتم

در تاثیر تربیت

باب هشتم

در آداب صحبت

مال از بهر آسایش عمرست نه...

موسی علیه‌السلام، قارون را نصیحت...

دو کس رنج بیهوده بردند و...

علم از بهر دین پروردنست نه...

عالم ناپرهیزگار کور مشعله...

ملک از خردمندان جمال گیرد و...

سه چیز پایدار نماند...

رحم آوردن بر بدان ستمست بر...

بدوستی پادشاهان اعتماد نتوان...

در آداب صحبت

دشمنی ضعیف که در طاعت...

سخن میان دو دشمن چنان...

هر که با دشمنان صلح...

چون در امضای کاری متردّد...

بر عجز دشمن رحمت مکن که...

هر که بدی را بکشد...

نصیحت از دشمن پذیرفتن خطاست ولیکن...

خشم بیش از حدّ گرفتن...

دو کس دشمن ملک و...

پادشه باید که تا بحدی...

بد خوی در دست دشمنی...

چو بینی که در سپاه دشمن...

دشمن چو از همه حیلتی...

سر مار بدست دشمن بکوب که...

خبری که دانی که دلی...

پادشه را بر خیانت کسی واقف...

هر که نصیحت خود رای...

فریب دشمن مخور و غرور...

در آداب صحبت

همه کس را عقل خود...

ده آدمی بر سفره‌ای بخورند و...

هر که در حال توانائی...

هرچه زود بر آید دیر...

کارها بصبر برآید و...

نادانرا به از خامشی نیست و...

هر که با داناتر از خود...

هرکه با بدان نشیند...

مردمانرا عیب نهانی پیدا...

هر که علم خواند و...

از تن بی دل طاعت...

نه هرکه در مجادله...

اگر شبها همه قدر بودی...

نه هرکه بصورت نکوست...

هرکه با بزرگان ستیزد...

پنجه با شیر زدن و...

ضعیفی که با قوی دلاوری کند...

بی هنران هنرمند را نتوانند که...

گر جور شکم نیستی...

مشورت با زنان تباهست و...

هر کرا دشمن پیشست...

کشتن بندیان تأمل اولی...

حکیمی که با جهال درافتد...

خردمندی را که در زمره...

جوهر اگر در خلاب افتد...

مشک آنست که ببوید...

دوستی را که بعمری فرا...

عقل در دست نفس چنان...

جوانمرد که بخورد و...

اندک اندک خیلی شود و...

عالم را نشاید که سفاهت از...

معصیت از هر که صادر شود...

جان در حمایت یک دمست و...

شیطان با مخلصان بر نمی آید و...

هرکه در زندگانی نانش...

درویش ضعیف حال را در...

دو چیز محال عقلست...

ای طالب روزی بنشین که...

بنانهاده دست نرسد و...

صیاد بی روزی ماهی در...

توانگر فاسق زر اندودست و...

شدت نیکان روی در...

حسود از نعمت حق بخیلست و...

تلمیذ بی ارادت عاشق...

مراد از نزول قرآن، تحصیل...

یکی را گفتند عالم بی عمل...

مرد بی مروت زنست و...

دو کس را حسرت از دل نرود و...

خلعت سلطان اگرچه عزیز...

خلاف راه صوابست و عکس...

هر انچه دانی که هر...

یکی از لوازم صحبت آنست که...

هرکه با بدان نشیند ،اگر...

حلم شتر چنانکه معلومست ، اگر...

هر که در پیش سخن دیگران...

ریشی درون جامه داشتم و...

دروغ گفتن بضربت لازم ماند که...

اجلّ کاینات از روی ظاهر آدمیست و...

از نفس پرور هنروری نیاید و...

در انجیل آمده است که...

ارادت بیچون یکی را از...

گر تیغ قهر برکشد، بنی...

هرکه بتادیب دنیا راه صواب...

نیک بختان بحکایت و امثال...

آنرا که گوش ارادت گران...

گدای نیک انجام به از...

زمین را از آسمان نثار است و...

حق جل و علا می بینند و...

زر از معدن بکان کندن...

هر که بر زیر دستان نبخشاید...

عاقل چو خلاف اندر میان آید...

مقامر را سه شش می باید...

درویشی بمناجات در، می گفت...

بزرگی را پرسیدند با چندین...

نصیحت پادشاهان کردن کسی را...

شاه از بهر دفع ستمکارانست و...

همه کس را دندان بترشی...

قحبهٔ پیر از نابکاری چه کند که...

حکیمی را پرسیدند چندین...

در آداب صحبت

خانه جستجو ورود